امير علي مردانيامير علي مرداني، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

باهوشم

از سه شنبه تا امروز 24/7/90

سلام مامانی من .ببخشید کمی با تاخیر خاطراتت را برایت می نویسم سرم کمی شلوغ هست و کمتر وقت نوشتن دارم اما هرگز تو را فراموش نمی کنم و همچنان از خاطراتت می نویسم . از روز دوشنبه که از خانه خاله گیتا امدیم سه شنبه در خانه ماندیم البته تو با مامان زری و بابایی به پارک رفتی و اخر شب امدی خانه .چهارشنبه هم عمه سهیلا جون به ما گفت ماهی درست کردم امیر علی دوست داره بیاین و دوره هم باشیم خلاصه آن شب هم خانه عمه سهیلا جون بودیم .و ماهی خوشمزه ای خوردیم هلیا و عمه لیلا و مامان ننی هم امدیند و خیلی به تو خوش گذشت و کلی ماهی خوردی .و 5 شنبه ظهر مامان زری امد دنبالت و رفتی خانه شان و من و بابا هم به بهار رفتیم برایت کلی لباس پاییزی خریدیم و بعد هم به گر...
25 مهر 1390

خانه خاله گیتا و دانیال فیل کوپولی

اول از همه از خاله گیتا و عمو دامون و دانیال جون به خاطر مهمان نوازی عالی و محبتی که به ما داشتن کما تشکر را داریم . امیر علی مامان ما امروز از صبح به خانه دانیال جون رفتیم نهار و شام هم بابا صاقد امد و خیلی به ما خوش گذشت تو هم کلی از دانیال تقلید می کردی و کلی شیر خوردی .امروز هم دانیال جون برنده قرعه کشی نی نی وبلاگ هم شد و خاله گیتا خیلی خوشحال شد . امیر علی محو اتاق دنی کوچولو شده و همه اسباب بازیها را تا اخر شب حسابی به هم زد. وای وای تو همش از دانیال تقلید می کردی و حسابی هم شیر خوردی . خاله گیتا جون هم به مناسبت روز کودک این اسمارتیز جالب را به تو هدیه داد .خیلی ممنون خاله جون . کلی از دانیال تقلید کردی و شک...
19 مهر 1390

برنده های خوش شانس

روز کودک بر همه شما نی نی های ناز مبارک باد . تبریک ویژه واسه دانیال جون و ماهان جون و کوثر جون دوستهای گل امیر علی هزار بار مبارک باشه . همیشه پیروز و موفق باشین . امیر علی مردانی ...
19 مهر 1390

خاطرات این چند روز

سلام بر گل پسر مامانی .خوبی مامان جون .؟ ایشاله همیشه سالم و شاد باشی .این چند روزی که نتونستم برایت بنویسم چون سرم کمی شلوغ بود و اینکه اینترنتمان قطع بود .خلاصه ای از این چند روز : عمه سهیلا جون مثل همیشه که به یاد شما هستش این مازیک های زیبا را برایت خرید تا نقاشیهای قشنگی باهاش بکشی .ممنون عمه جون . و این هم پسره باهوشم که در تلویزیون می دید همه خودشان را درست می کنند و گریم می کنند .تو هم خودت را گریم کردی با مازیکها و به من گفتی مامان گریم کردم .... وای که مگه صورتت پاک می شد کلی سابیدمت اما پاک نشد . و باز هم تقلید .و با سایه های من چه کردی ؟ تازه ذوقم می کردی که نقاشی کشیدی ..... بعد از نقاشی من که در شم...
16 مهر 1390

پاييز گيلان

سلام بر پسر گلم .ماماني ما امديم .از روز يكشنبه به مسافرت گيلان رفتيم و 5 شنبه اخر شب هم رسديم تهران و جمعه هم از صبح به اردوي پارك ارم رفتيم .از روي عكس همه را برايت تعريف مي كنم اولش بگم كه تو براي اولين بار در شمال يك نقاشي كامل و زيبا البته به چشم ما كشيدي كه ما را حيرت زده كردي چون اصلا بهت ياد نداده بوديم و ازت نخواسته بوديم بكشي خودت كشيدي و و ما هم كلي تعجب كرديم اخه هنوز 2 سال و 4 ماهت هستش وافرين پسرم .اين مسافرت همراه مامان نني و عمو مهدي و خاله نازنين رفتيم .خيلي به ما خوش گذشت و جاي همگي خالي چون تابستان و بهار امسال شمال را ديديم اما پاييز گيلان بسياز زيبا و قشنگ واسمون و پر از عكس و خاطرات زيبا بود .البته هوا كمي براي تو سر ...
8 مهر 1390

ادامه .... پائيز گيلان 90

اينجا ماسوله هستش ما مشغول عكس گرفتن با لباس محلي بوديم كه ديديم تو به خانم گفتي منم مي خوام لباس بپوشم و تنت كرد و كلي هم ذوق كردي و به همه با تعجب نگاه مي كردي. ميرزا كوچك خوان شدي .؟ امير علي و تفنگ . چه عشقي در اين عكس هستش .حيفم امد نزارم . قربونت بشم من. اصلا به دوربين نگاه نمي كردي . اين هم مرد هاي من .فداتون بشم من . يك حكايت جالب: بابا ديد كه تو يك ني ني را بقل كردي اون هم داره ازت فرار مي كنه .امدم گفتم نكن مامان جون ني ني دوست نداره.كه مامانش گفت : امير علي .شما وبلاگ دارين ؟ گفتم بله گفت:من شما را مي شناسم دخترم نياز هستش .تازه من شناختم .چه جلب دنيا بسيار كوچيك هستش .خيلي خوش...
8 مهر 1390

گردش روز جمعه

سلام پسرکم. دیروز ظهر به ارایشگاه رفتی و عصری هم به خانه خاله منیژه که از کربلا امده بود رفتیم دیدنش و تو هم کلی اتیش سوزوندی با خاله جمیله هم کلی بازی کردی و شب هم به خانه مامان زری امدیم انجا هم که نگو و نپرس چه ها که نکردی وای . امروز جمعه از صبح بابا ما را زود بیدار کرد و برایمان نان تازه خرید و صبحانه خوردیم و حاضر شدیم و رفتیم گردش بعد هم به کبابی اوا رفتیم چون می گفتی من کباب می خوام خلاصه کلی هم شیطنت کردی و غذایت را خوردی و با تختهای بقلی کلی بازی کردی بعد هم به هایپر استار رفتیم و در شهربازی انجا فقط بسکتبال بازی کردی بعد هم مداد رنگی برداشتی و نوکهاشون رو شکوندی بابا هم شیطنتش گل کرده بود و تو را سوار چرخ خرید کرد و تند ه...
1 مهر 1390

ارایشگاه مردونه

فدات بشم من دیروز موهاتو رفتیم کوتاه کردیم مثل یک مرد اروم نشستی و با دقت به ارایشگر نگاه می کردی و هر چه را که می گفت به خوبی انجام میدادی .بعد هم گفتی که اقا خیلی خوشگل شدم .سشوار نزنی ها .اما سشوار هم زد و باز هم ساکت نگاه کردی .مبارکت با شه مامانی من . ...
1 مهر 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باهوشم می باشد